ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 20 ساله )

دختری 20ساله هستم 21ماهه عقدم وازاین دوران رنج بسیاری میبرم به خاطردخلت های مادرشوهرم وحرف شنوی شوهرم ازمادرش ونادیده گرفتن من 1ماه است با شوهرم قهریم واوتوجهی به من نداردوموقعی که قهریم حرفهای دلسرد کننده ای میزندبه پدرمم همینطوروبه احتمال زیاداین حرفهارامادرشوهرم به شوهرم یاد میدهدمادرشوهرمن بدبین وحسوداست دلیل این قهرمااین است که شوهرم میگویدارایشگاهی که مادرم میگوید بروبرای عروسیمان ومن قبول نکردم ماخیلی قهرمیکنیم خسته شدم دیگه شوهرم هیچ وقت پشتم نیست بنظرشماچگونه به این زندگی ادامه دهم


مشاور (خانم سعیده صفری)

پاسخ باسلام خواهر عزیزم با اینکه شاید در وهله ی اول خانواده همسرتان را مقصر می دانید و احساس می کنید اگر آنها نبودند یا حداقل جدای از آنها زندگی می کردید مشکلی نداشتید، ولی من می خواهم بگویم تنها کسی که شما را به دردسر انداخته همسرتان است نه خانواده اش. اگر ایشان از همان ابتدا حد و حدود زندگیتان را مشخص کرده بود و شما را نفر اول زندگی اش قرار می داد نه به یکباره اما به تدریج خانواده اش و به خصوص مادرش متوجه می شد که وارد شدن به حریم خصوصی شما به این آسانی نیست و به راهنمایی و مشاوره اکتفا می کردند . حال توصیه می کنم اگر سوای این مورد با همسرتان مشکل خاص دیگری ندارید، این موضوع را صادقانه با او در میان بگذارید و خواهش کنید برای تغییر این وضعیت جلساتی را با یک روانشناس بالینی یا مشاور خانواده سپری کنید. زیرا یکی از عوامل مشکل آفرین در زندگی زناشویی، همین وابستگی های شدید فرد به پدر و مادر به ویژه مادر است؛ چون زن نمی تواند شوهری را که به مادرش تکیه کرده باشد، در جایگاه تکیه گاه بپذیرد؛ از این رو فرانسوی ها می گویند پسری که زیاد به حرف مادرش گوش می دهد، بهتر است زن نگیرد. با وجود تمام اینها به فرض این که همسرتان این ویژگی را داشته باشد نمی توان آن را دلیل جدایی دانست و باید این مشکل را به حساب سی درصد نقاط منفی او بگذارید. با این وضعیت تا به روانشناس مراجعه نکرده اید و همسرتان مشکلش را قبول نکرده ازدواج نکنید و برای ورود به زندگی مشترک به دو نکته باید توجه کنید: اول اینکه به این مسئله حساسیت و واکنش شدید نشان ندهید. حساسیت شما پیام های ناخوشایندی را به همسرتان منتقل می کند؛ مانند دور کردن او از خانواده اش، انحصار طلبی و حسادت شما و .. . توجه داشته باشید که مرد درباره خانواده خود و زحمات پدر و مادرش تعصب دارد و به آنها احساس دین می کند و در صورت بروز هر واکنشی از شما ناخودآگاه به آنان به ویژه مادرش نزدیک تر می شود؛ افزون بر اینکه هر گونه حساسیت شما نقطه ضعفی می شود که ممکن است اهرم فشاری برای آزار و حرص دادن شما قرار گیرد. و دوم اینکه به همسرتان بیشتر توجه کنید. رعایت حقوق او و ایجاد فضایی آرام و جذاب ، وابستگی او را به خانواده اش متعادل خواهد کرد. یادتان باشد در تعارض الگوها، الگویی پذیرفته می شود که محبوب تر باشد. چنان چه موارد یاد شده را رعایت کردید و وابستگی همسرتان به خانواده اش استمرار یافت، بسیار سنجیده تذکر دهید؛ برای مثال در موقعیتی مناسب و دور از تنش بگویید، اگر به من توجه بیشتری داشته باشی، نشاط بیشتری می یافتم و توجهم به خانواده ات زیاد تر می شد. همچنین می توانید از فرد قابل اعتمادی که نفوذ خوبی روی همسرتان دارد ، بخواهید بدون اینکه اسمی از شما ببرد این رفتارش و آثار مخربی که روی شما و زندگیتان دارد را به اوگوشزد کند.